اروپا شریک فرعی

بازگشت به دکترین مونرو و بی‌اعتبار شدن اروپا

کد خبر: 1383796

یکی از نکات سند جدید، ارزیابی آن از اروپا به‌عنوان «تمدنی رو به افول» است؛ عبارتی که نه‌تنها از سوی رهبران اروپایی توهین‌آمیز تلقی شده، بلکه نشان می‌دهد واشنگتن چگونه جایگاه این قاره را در محاسبات بلندمدت خود طبقه‌بندی کرده است.

بازگشت به دکترین مونرو و بی‌اعتبار شدن اروپا

صبح نو نوشت : انتشار راهبرد تازه امنیت ملی آمریکا از سوی دولت دونالد ترامپ موجی از واکنش‌ها را در پایتخت‌های اروپایی برانگیخته است. سندی که به ‌ظاهر برای ترسیم تهدیدات و اولویت‌های ایالات متحده تدوین شده، اما فراتر از یک چارچوب امنیتی، نوعی اعلامیه سیاسی درباره جایگاه آمریکا در جهان و نحوه نگاه دولت کنونی به متحدان سنتی‌اش محسوب می‌شود. آنچه این سند را به یک رخداد تعیین‌کننده تبدیل کرده، نه فقط جهت‌گیری‌های جدید در قبال چین، روسیه یا خاورمیانه، بلکه پیام روشنی است که از آن درخصوص نقش اروپا به چشم می‌خورد؛ نقشی که به‌وضوح کوچک شده و دیگر در سطح یک شریک هم‌سطح تعریف نمی‌شود. در واقع، سند جدید بازتابی آشکار از جهان‌بینی ترامپ است؛ جهان‌بینی‌ که آمریکا را در مرکز و دیگران را در حاشیه می‌نشاند و اتحادیه اروپا را بیش از هر زمان دیگری در وضعیت حاشیه‌نشینی قرار می‌دهد.

شریک فرعی، نه متحد اصلی

یکی از نکات سند جدید، ارزیابی آن از اروپا به‌عنوان «تمدنی رو به افول» است؛ عبارتی که نه‌تنها از سوی رهبران اروپایی توهین‌آمیز تلقی شده، بلکه نشان می‌دهد واشنگتن چگونه جایگاه این قاره را در محاسبات بلندمدت خود طبقه‌بندی کرده است. یک مقام ارشد اروپایی در گفت‌وگو با نشریه پالتیکو از «خشم شدید» سران اتحادیه اروپا نسبت به این سند خبر داده و تأکید کرده که اروپا در برابر چنین رویکردی عملا راهی جز ابراز اعتراض نمادین ندارد. این اعتراف تلخ، بیانگر همین واقعیت است: ترامپ نه اروپا را شریک راهبردی می‌بیند و نه نیازی به هماهنگی با آن احساس می‌کند و از نگاه بروکسل، این بی‌اعتنایی نشانه‌ای روشن از کاهش وزن ژئوپلیتیکی اتحادیه اروپا است. در بخش‌هایی از سند به‌طور مستقیم از اروپا خواسته شده مسئولیت دفاعی خود را افزایش دهد؛ عبارتی که معنای واقعی آن چیزی جز «کاهش تعهد آمریکا به دفاع از اروپا» نیست. واشنگتن عملا به متحدان خود اعلام می‌کند که دوران تضمین‌های امنیتی بی‌قیدوشرط پایان یافته و اروپا باید به‌ تنهایی بار هزینه‌های نظامی و امنیتی را بر دوش بکشد. این پیام به‌ویژه در شرایطی که جنگ اوکراین طولانی شده و اروپایی‌ها با هزینه‌های سنگین انرژی و تسلیحات دست‌وپنجه نرم می‌کنند، نوعی فشار مستقیم و آشکار بر اروپا است.

دلیل شکاف عمیق میان واشنگتن و بروکسل چیست؟ 

یکی دیگر از محورهای اختلاف‌برانگیز سند جدید، ارزیابی آن از جنگ اوکراین است. کاخ سفید به صراحت اعلام کرده که با «انتظارات غیرواقع‌بینانه اروپایی‌ها» درباره این جنگ موافق نیست و تأکید دارد که پایان دادن به جنگ یک اولویت حیاتی و مستقیم برای آمریکا است؛ حتی اگر اروپا با این تصمیم همراه نباشد. این موضع، شکاف موجود میان دو سوی آتلانتیک را بیش از پیش عیان می‌کند. اروپایی‌ها که خود را در خط مقدم پیامدهای جنگ می‌بینند، از هر موضعی که بوی معامله مستقیم واشنگتن با مسکو بدهد عمیقا نگران‌اند، اما در عمل، واشنگتن با اتکا به قدرت اقتصادی و نظامی خود، راه جداگانه‌ای برای حل بحران انتخاب کرده و اروپا را در موقعیتی قرار داده که فقط نظاره‌گر تصمیمات آمریکا باشد.

این وضعیت برای بروکسل معنای روشنی دارد: اروپا، حتی درباره بحرانی که در آستانه دروازه‌هایش جریان دارد، به بازیگر اصلی تبدیل نشده و آمریکا ترجیح می‌دهد تصمیم‌های بزرگ را بدون مشارکت یا هماهنگی کامل با اروپا اتخاذ کند. همین رویکرد، حس بی‌قدرتی و فروپاشی نقش تاریخی اروپا را در ساختار قدرت جهانی تقویت کرده است.

آمریکا، چین و جابه‌جایی کانون رقابت جهانی

یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های راهبرد جدید با نسخه‌های پیشین، حذف عبارت «مهار چین» است؛ تغییری که برای نخستین‌بار پس از بیش از یک دهه اتفاق می‌افتد و نشان‌دهنده بازنگری عمیق در شیوه مواجهه با پکن است. در جهان‌بینی ترامپ، رقابت با چین نه از مسیر نظامی، بلکه از مسیر اقتصاد، فناوری و زنجیره‌های تأمین جهانی دنبال می‌شود. تمرکز ویژه بر هوش مصنوعی و مواد معدنی خاکی کمیاب نشان می‌دهد که کاخ سفید آینده رقابت جهانی را نه در میدان‌های نبرد، بلکه در آزمایشگاه‌ها و مراکز تولید فناوری می‌بیند.

این تغییر رویکرد پیام مهمی برای اروپا نیز دارد. اتحادیه اروپا که خود را یکی از قطب‌های فناوری مطرح می‌داند، در این رقابت جایگاه چندان قدرتمندی ندارد و با فاصله‌ای قابل‌توجه پشت سر چین و آمریکا قرار گرفته است. بنابراین، وقتی سند امنیت ملی آمریکا محور اصلی رقابت جهانی را بر فناوری متمرکز می‌کند، معنای آن برای بروکسل این است که اروپا نه در سطوح اقتصادی و نه در حوزه فناوری شریک اصلی واشنگتن نیست و نقشی حاشیه‌ای در این رقابت بزرگ خواهد داشت.

بازگشت به دکترین مونرو و بی‌اعتبار شدن اروپا

در بخش دیگری از سند، آمریکا به‌طور صریح اعلام می‌کند که آمریکای لاتین «حیات خلوت» واشنگتن باقی خواهد ماند. این بازگشت آشکار به دکترین مونرو، به معنای تقویت دیدگاهی است که طبق آن ایالات متحده نه‌تنها از مداخله قدرت‌های خارجی در این منطقه جلوگیری می‌کند، بلکه حتی نقش اروپا را نیز در شکل‌دهی به معادلات آن بی‌اعتبار می‌داند. اتحادیه اروپا در سال‌های اخیر تلاش‌های زیادی برای توسعه روابط تجاری و سیاسی با کشورهای آمریکای جنوبی داشته است، اما راهبرد جدید آمریکا نشان می‌دهد که واشنگتن این حضور را چندان جدی نمی‌گیرد. از نگاه ترامپ، اروپا نه قدرتی است که بتواند در نیمکره غربی نقش مهمی ایفا کند و نه بازیگری که در موازنه‌سازی میان واشنگتن، پکن یا مسکو اثرگذاری قابل ملاحظه‌ای داشته باشد. همین رویکرد، بر احساس درماندگی اروپا افزوده و این برداشت را تقویت کرده که جایگاه این اتحادیه در نظم جدید جهانی در حال فروپاشی است.

کاهش نقش آمریکا و بی‌اعتمادی بیشتر اروپا در خاورمیانه 

در بخش مربوط به خاورمیانه نیز سند جدید نشانه‌هایی از تغییرات اساسی در سیاست خارجی آمریکا دارد. تأکید بر کاهش اهمیت منطقه، در کنار حمایت از باز ماندن مسیرهای حیاتی انرژی و تأکید بر سرمایه‌گذاری فناورانه، حکایت از آن دارد که واشنگتن به ‌دنبال حداقل‌سازی حضور امنیتی و حداکثرسازی منافع اقتصادی است. این تغییر رویکرد، برای اروپا که امنیت انرژی خود را به‌ شدت به تحولات این منطقه گره زده، خبری نگران‌کننده است.

وقتی آمریکا تصمیم می‌گیرد از درگیری‌های سیاسی منطقه فاصله بگیرد و تمرکز خود را به اقتصاد و هوش مصنوعی منتقل کند، اروپا احساس می‌کند که در برابر بحران‌های جدید خاورمیانه تنها خواهد ماند. سند جدید در این بخش نیز اروپا را نه شریک تصمیم‌ساز، بلکه بازیگری منفعل توصیف‌ناپذیر جلوه می‌دهد.

سندی که شکاف دو سوی آتلانتیک را آشکارتر کرد

راهبرد جدید امنیت ملی آمریکا بیش از آنکه صرفا یک سند سیاست‌گذاری باشد، نوعی نقشه ذهنی از جهان در نگاه ترامپ است؛ جهانی که در آن آمریکا بار دیگر در مرکز قدرت قرار می‌گیرد و متحدان سنتی به‌ویژه اروپا در حاشیه. واکنش تند رهبران اروپایی نیز نشان‌دهنده همین واقعیت است: احساس کنار گذاشته‌ شدن، کاهش وزن استراتژیک و درماندگی در برابر تصمیماتی که در واشنگتن و نه در بروکسل گرفته می‌شود.

اروپا خود را در موقعیتی می‌بیند که نه توان اثرگذاری بر تصمیمات آمریکا را دارد و نه قدرت کافی برای تعریف یک راهبرد مستقل. سند امنیت ملی جدید آمریکا تنها یک پیام را برای اروپا پررنگ‌تر کرده است: دوران نقش‌آفرینی قاره سبز در سیاست جهانی رو به پایان است و اتحادیه اروپا بیش از هر زمان دیگری با واقعیت «افول» و «حاشیه‌نشینی» روبه‌رو شده؛ واقعیتی که نه‌تنها قدرت‌های جهانی، بلکه حتی متحد اصلی آن، یعنی آمریکا، دیگر تمایلی به نادیده‌گرفتنش ندارد.

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید